بر اساس آیاتی از قرآن از جمله آیه 5 سوره حج و آیه 14 سوره مومنون، تاثیر تن بر روان بسیار شگفت انگیز و بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا این تن تا زمانی که به بلوغ نهایی نرسیده باشد، روان تحقق و حقیقت خارجی نمی یابد. خداوند از فرآیند رشدی تن از نطفه تا گوشت جویده و مانند آن ها سخن به میان می آورد. وقتی تن به بلوغ کامل رسید، در آن صورت، از سوی خداوند «انشاء خلقا آخر» انجام می شود. در حقیقت در تمامیت و کمالیت تن است روان شکل می گیرد که خود یک تحول باور نکردنی همانند تبدل کم به کیف است؛ از این روست که قرآن از آن ، به انشاء خلقا آخر یعنی ایجاد خاص با خلقتی دیگر تعبیر می کند. پس خلقتی در مقام بدن و تن انجام شده و آفرینش و خلقتی دیگر در مقام روان.
نکته کلیدی در این آیات ، تاکید بر این مطلب است که با بلوغ تن، بستری برای آفرینش روان پدید می آید. پس دیگر آن تن ، آن تن سابق نخواهد بود؛ بلکه دارای روانی است که همان روح دمیده الهی در فرد است.(سجده، آیه 9)
این مجموعه که با آن نوعی ترکیب است، ولی اگر به دقت نگریسته شود از نوعی بساطت و وحدت نیز سود می برد؛ زیرا تن هرگز بدون روان و روان هرگز بدون تن نخواهد بود، بلکه هماره نیاز به تن دارد؛ هر چند که این نیاز به تن در عوالم مختلف فرق می کند؛ زیرا تن در هر عالمی از عوالم فرق می کند. به سخن دیگر، آن چه روان نیاز، نیاز به جسم است تا اعمال خودش را بدان انجام دهد. این جسم در هر عالم و جهانی با جهان دیگر فرق دارد. از این روست که در آیات قرآن از واژه امثال استفاده می شود تا این تفاوت و فرق تبیین شود.(واقعه، آیات 60 و 61) انسان در عالم برزخ و عالم قیامت تن و جسمی مناسب با آن عوالم دارد. در عالم برزخ، از جسم مثالی و در آخرت از جسم اخروی برخوردار است.